آرزو و فرزانه اومدن و بعده کلی وخت دیدمشون ... بعد از حدودا یک سال بلخره زهرا اومد خونه مون.و بازم مسخره بازی و خل بازی و خنده و خنده و خنده :)
این بشر در بدترین حالت ممکن خنده و شوخی رو ول نمیکنه! از پیش مشاور اومده بود و خیلی هم فکرش درگیر انتخاب رشته بود اما بازم مسخره بازیای خاص خودشو داشت.خعلی حال میکنم باهاش :دی
برای انتخاب رشته اومده بود و از اونجایی که فردام تولدشه من همون دیروز براش کیک درست کردمو یه جشن کوچولو گرفتیم واسش :) اینم عکسش.سوز به دلتون خیلی هم خوشمزه شده بود :دی

یادم رفت از هدیه ش عکس بگیرم :|
دیشب اینجا خوابید و تا ساعت 2نصفه شب هرسه تامون فقط دلمونو گرفته بودیمو میخندیدم! واقعا خیلی وخ بود تا این حد نخندیده بودم!خیلی خوش گذشت :)
+ همین الان وبلاگ پیچ و مهره رو باز کردم و خوندم! یه حس ذوق زدگی رو انقد به وضوح تو قلبم حس کردم که خیلی خیلی برام تازگی داشت! تو این دوره ای که آمار طلاق و اختلاف وحشتناک بالاست دیدن خوشبختی ِ این زوج واقعا واقعا واقعا برام لذت بخشه! و حالا که خوشبختی شون با اومدن یه نی نی داره کامل میشه من واقعا ذوق زده شدم! این ذوق زدگی دو جنبه داره!یه جنبه ش ک خوشالی ِ پیچ و مهره س واینکه مامان بابا میشن و جنبه دیگه ش اینکه حدس من درست از آب دراومد! اونایی ک میشناسن منُ میدونن که من 99.99% حدسایی که میزنم داغون اشتباه درمیاد :)))))) و حالا که یکیش درست دراومده دیگه حس نوستراداموس بودن بهم دس داده :))))
کامنتِ منُ واسه مهره که تبریک سال 92 بود ببینین:

+اتفاقای خوشحال کننده ی دیگه: خبره مشهد اومدنه سارا :) اس دادن بلقیس :) فرستادن قالب از طرف بعضیا(!) خوشال کردنِ مامانم با آشپزی کردنم!!!!! امروزم رفتم خونه عزیزجون کلی فیلم برداشتم از کمد داییم ک ببینم ^_^
+ خدایا شکرت :)
+ خاموش میخونمتون.معذرت بابت کامنت نذاشتن :)